مقدمه
سالهای سال، افرادی بودهاند که به خطا و با برهانها و ادلههای اشتباه؛ خواسته یا ناخواسته وارد در محدوده مغالطه شدهاند و خود و دیگران را به شک و تردید انداختهاند و در نهایت از دین و اعتقاد خود به وجود خالقی نامتناهی به مادی گرایی متمایل شدهاند.
علاوه بر این در زمان حاضر با خیل روز افزونِ تبلیغاتی که علیه ادیان الهی و وجود خالق میشود، این عقیده اشتباه به روزتر و گستردهتر شده است.
مادی گرایانی که برخی خود را ندانم گرا میدانند، از جهات مختلفی به این طرز فکر دچار میشوند و هرکدام دلیلی برای اعتقاد خود ذکر میکنند. که اگر از آنها دلیلی بخواهید شاید به شما از وقایع تاریخی و سخنان اساتید خود و مباحث فیزیک یا زیست یا فلسفه و ... بگویند؛
اما ما در این نوشتار قصد داریم دلیلی را برسی کنیم که، متفکران مادی گرا ، آن را گل سرسبد و برهان کاملاً عقلی بر ازلیت ماده یا همان انرژی بیان میکنند.
انرژی و وجود خدا
شاید برای شما سوال شود که ماده و انرژی چه ربطی به وجود خدا دارد؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا باید ازلیت را تبیین نماییم. تعریف ساده ازلی بودن این است که وجودی، نباشد که نباشد و به بیان آسانتر یعنی نبودن و عدم، برایش متصور نیست و ابتدایی ندارد (حادث نیست).
وقتی که شما میگویید حدود فلان سال قبل ، بیگ بنگ یا همان انفجار اولیه به وجود آمد و با دست به دست هم دادن یک سری قوانین برای ایجاد ماده؛ از جمله مکان و زمان، انرژی پدیدار شد؛ در واقع با این حرف که میگویید در فلان زمان ماده به وجود آمد، ازلیت را از ماده سلب کردید.
اما وقتی میگوئید ، زمانی نیست که خدا نباشد و اصلا برای او زمان متصور نیست ، در واقع ازلی بودن را به خدا نسبت دادهاید. دقیقا مادی گراها همین مسئله را مطرح میکنند.
اما در عوض اینکه بگویند، ماده خالقی دارد که ازلی هست و نبوده که نباشد، میگویند خالقی نیست و خود ماده و انرژی ازلی هست و هیچگاه نبوده که نباشد.
اگر بخواهیم عامیانه بگوئیم باید گفته شود، مادی گرایان هم معتقد به خدا و خالق هستند؛ اما مثل این است که ماده و انرژی را ، خالق تمام موجودات میدانند.
در نوشته پیش رو ما به این مبحث میپردازیم و ادله مادی گرایان را بر ازلیت ماده و نبود خالق نامتناهی و دانا برسی و نقد میکنیم.
برهان مادیگرایان
مادی گرایان برای اعتقاد خود چنین برهانی را ارائه میدهند:
بنا بر آنچه که گفته شد عالم حاصل انرژی است و اگر بخواهیم خالقی را اثبات کنیم، باید به دنبال خالق انرژی باشیم و سوالی که مطرح شد، این است که این خالق، انرژی را از چه آفریده؟
آیا قوانین عقلی را زیر پا نهاده؟ زیرا او یا ماده را از هیچ آفریده یا از وجود (انرژی).
که صورت دوم هم ممکن نیست. مگر اینکه برگشت کنیم به صورت اول که آن هم ممکن نیست و تنها راه منطقی و عقلانی که باقی خواهد ماند این است که بگوییم انرژی خالقی ندارد و انرژی هیچگاه نبوده که نباشد (یعنی ازلی است).
بررسی مورد دوم
بررسی مورد دوم ( یعنی ازلیت ماده و انرژی ) . مقدمهای برای فهم و بررسی مورد اول است و از همین جهت ابتدا به مورد دوم میپردازیم.
اثبات اینکه ماده ازلی نیست بسیار روشن است، چه بسا که از لحاظ علمی هیچگونه دلیلی بر ازلی بودن ماده نیست. برای ماده ابتدایی متصور است و آن بیگ بنگ است و ممکن نیست زمان و مکان در بیگ بنگ به وجود آمده باشند اما ماده از قبل موجود باشد، چراکه ماده نیاز به زمان و مکان دارد.
اگر به قانون پایستگی استناد شود، خواهیم گفت که این قانون از زمانی جاری هست، که ماده و انرژی وجود داشته باشد. در حالی که دلیلی علمی بر وجود انرژی قبل از بیگ بنگ نداریم و از این هم بگذریم خود این قانون در بیگ بنگ شکسته شده است.
اما از اینها که بگذریم ادله بسیاری وجود دارد که ، اثبات خواهد کرد ماده ازلی نیست و حادث است .
هنگامی هم که اثبات کنیم ماده ازلی نیست و حادث است نیاز به محدثی دارد که فراتر از ماده باشد و اینچنین خالق نامتناهی اثبات خواهد شد.
بنابر ادله علمی و بر مبنای قانون پایستگی انرژی ، برای وجودِ انرژی شرائطی لازم است ، که از جمله آن وجود سیستم ایزوله (مکان) و زمان میباشد.
مراکز علمی مانند هاروارد یا سایت رسمی هاوکینگ گفتهاند: « زمان و مکان در بیگ بنگ به وجود آمده و تولدگاه زمان و مکان بیگ بنگ است.»
این امر بیانگر عدم وجود انرژی قبل از بیگ بنگ میباشد. پس انرژی نبوده و به وجود آمده و به تعبیر دیگر حادث است و ازلی نیست.
متغیر بودن عالم دلیل بر حادث بودن عالم است و تمام عالم از بیگ بنگ گرفته تا جزء جزء عالم متغیر است. انرژی هم متغیر است و هر کدام از انرژیها به یکدیگر تبدیل میشوند و تغییر کردن نشانه حادث بودن است.
شاید سوال شود که چرا متغیر بودن دلیل بر حادث بودن است؟
در جواب باید گفت که اگر وجودی ازلی باشد ، دیگر معنا ندارد که تغییر کند، حتی در جزئی .
چرا که تغیر یعنی موجود شدن خصوصیتی جدید و این برای وجود ازلی ممکن نیست. چون در حقیقت با هر تغییر وجودی جدید ایجاد شده و دیگر وجود قبلی نیست و شما نمیتوانید بگویید که هیچگاه نبوده که نباشد و ابتدایی ندارد.
بنابر قانون دوم ترمودینامیک جهان ، روزی دچار مرگ حرارتی میشود و چنانچه بسیاری از دانشمندان بیان کردهاند، همه چیز نابود خواهد شد و ممکن نیست که وجودی ازلی باشد و وجودش از خودش باشد و وابسته به وجودی دیگر نباشد اما از بین برود و نابود شود.
این امر هم دلیلی بر عدم ازلی بودن ماده میباشد.
بررسی مورد اول
در مورد اینکه ممکن نیست عالم از هیچ باشد یک اشتباه فاحش وجود دارد.
و آن این است که در کتب علمی و فیزیکی به صراحت بیان شده که بسیاری از قوانین فیزیکی نقض خواهند شد و اگر شما میخواهید بگویید که امکان ندارد که از هیچ، چیزی به وجود بیاید این غلط است؛ چون همانطور که هاوکینگ میگوید بعضی از قوانین فیزیکی از جمله قانون پایستگی انرژی در بیگ بنگ شکسته شدهاند.
بنابراین وقتی بسیاری از قوانینی که در عالم ماده جاری هستند در بیگ بنگ شکسته شدهاند، یقیناً این قوانین در قبل از بیگ بنگ که هنوز عالَم ماده وجود نداشته جاری نخواهند شد، مخصوصاً که ما درکی از خارج از ماده نداریم. به این دلیل که عقل و تفکر ما بر پایه مادیات رشد کرده و نمیتوانیم با عقل مادی خارج از ماده را درک کنیم.
ما بیان کردیم که بدون شک ماده ما قبلی داشته و امکان ندارد که ازلی باشد و ادله بسیاری بر این مطلب ارائه دادیم.
از همینجا که اثبات نمودیم ممکن نیست ماده ازلی باشد و یقینا مسبوق به عدم و مسبوق به عالم غیر مادی است؛ میگوییم که ممکن است از عدم مطلق و در حالی که عدم مطلق حاکم است وجودی پدیدار شود و این نقصان عقلی ما است، که نمیتواند این مطلب را درک کند. چرا که در عالم ماده و با قوانین عالم ماده انسان را به فکر فرو میبرد.
اما هنگامی که دانستیم ممکن نیست عالَم ازلی باشد، تنها راهی که باقی میماند همین است که خالقی فراتر از عالم ماده وجود دارد که، ماده را ایجاد کرده و اینکه او انرژی را از چه چیزی حاصل کرده گنجایش عقل ما را ندارد و تنها میتوان از رسولانی که با معجزه از سمت او آمدهاند پرسش نمود و به این مطلب واقف شد که البته در احادیث شیعه به تفصیل ذکر و بیان شده که از مبحث ما خارج است.
منابع:
- المحقق السبزواری ، (۱۳۷۹). شرح المنظومه. تهران ، نشر ناب
- Hugh young , roger freedman , (1949). University physics. (14) United states .Pearson Education.
- Richard Dawkins, (1976). The selfish gene (1) United king dom. Oxford.